تحلیلی بر کتاب «حرفهایی با دخترم دربارۀ اقتصاد؛ تاریخ مختصر سرمایهداری»/ یانیس واروفاکیس/انتشارات بان
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، مجله گاه نقد در پنجمین شماره خود به تحلیل کتاب «حرفهایی با دخترم دربارۀ اقتصاد؛ تاریخ مختصر سرمایهداری»، اثر یانیس واروفاکیس از انتشارات بان پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
نگاهی اجمالی
یانیس واروفاکیس، وزیر سابق دارایی یونان، در این کتاب به سراغ سرمایهداری رفته است. اگرچه مراجعه به مفهوم سرمایهداری و کاوش و نقد آن، در سالهای اخیر با رخدادن بحرانهای اقتصادی در جهان، امری تکراری است، این کتاب با دو ملاحظه به سرمایهداری پرداخته است: بررسی سرمایهداری با تکیه بر تاریخ آن، در کنار پرهیز از واژگان و مفاهیم ثقیل علمی.
همان گونه که از عنوان کتاب برمیآید، زبان او در این کتاب صمیمی است و از ضمیر دومشخص مفرد استفاده کرده است. واروفاکیس که تجربۀ فعالیت سیاسی در دولت کشوری بحرانزده را دارد، اصل مشکل را در نظام اقتصادی حاکم بر جهان فعلی میداند. او در حرفهایی با دخترم دربارۀ اقتصاد، پس از اشارهای گذرا به نابرابری حاکم در جهان، از مقطع تاریخیِ بهوجودآمدن مفاهیمی همچون مالکیت و پول و مبادله شروع میکند. این مفاهیم در سیر پیشرفت تدریجی خود و پیدایش بانکداری و انقلابهای کشاورزی و صنعتی و فناوری، پیچیده و پیچیدهتر شدهاند. در این کتاب، به بدهی بهمثابۀ عاملی که بر بستر ارزش مبادلهای کالا و پول عمل کرده، نظام سرمایهداری را تحرک بخشیده و باعث بقای بازار شده، پرداخته میشود و اینگونه قضاوت میشود: سود نه آنگونه که اقتصاددانان میگویند، مفهومی طبیعی است، بلکه زاییدۀ اصالتبخشی به سرمایه و بازار است. راهکار واروفاکیس برای گذر از آن، گذار به یک دموکراسی اصیل و در فضایی برابر است، جایی که نتوان بر همهچیز اتیکت فروش چسباند.
مروری تخصصی
سپردن اقتصاد به دست متخصصان آن، یعنی اقتصاددانان، تجربهای بوده که برخلاف ظاهر توجیهکننده و درستش، سبب شده دموکراسیِ اصیل به محاق برود و تصمیمات مهمی را که عرصههای گوناگون زیست جامعه را تعیین میکند، گروهی از کارشناسان محدود بگیرند. واروفاکیس با ذکر این نکته، مقصود خود را از نگارش این کتاب بیان میکند و هشدار میدهد که هدف او نوشتن کتابهای بازاری و عامهپسندانه که ادعای سادهسازی همۀ مفاهیم بهشیوهای سطحی را دارد، نیست؛ بلکه میخواهد با این کار، قدمی در جهت گرفتن تصمیمات مهم توسط عامۀ مردم جامعه و رسیدن به یک دموکراسی اصیل بردارد. پس از ذکر این ملاحظه در پیشگفتار، با هشت فصل بههمراه یک پیگفتار در مقام نتیجهگیری و نیز بخش نمایه مواجهیم.
در فصل اول، «چرا اینقدر نابرابری»، ضمن اشاره به نابرابری بهمثابۀ مشخصۀ بارز جهان کنونی، به نقد تحلیلهای معمول پرداخته میشود. واروفاکیس علت این امر را نه در هوش عالی یک عده و در نتیجه تواناتربودن آنها، بلکه در اقتصاد میداند. او معتقد است اقتصاد و بازار مفاهیمی یکسان و مترادف نیستند. با این مبنا، گذری مختصر بر تاریخ میکند و ارتباط مفاهیمی همچون پول، اعتبار، بدهی، دولت و ایدئولوژی بهعنوان منظومهای معنایی را نمایش میدهد. در این راه، برخی از عوامل به کمک اروپاییان میآید؛ مانند ویژگیهای جغرافیایی و انقلاب صنعتی که در کنار حفظ مازاد اقتصادی، منجر به پیشرفت آنها و در پی آن، استعمار مناطق دیگر میشود.
عنوان فصل دوم کتاب، «تولد جامعۀ بازار» است. در این فصل، نویسنده با بهرهبردن از مفاهیم ارزش تجربی و ارزش مبادلهای، به تحلیل روند کالاییشدن عوامل تولید در جریان تولد جامعۀ بازار میپردازد: مواد خام اولیه، زمین یا مکان و نیز نیروی کار. این سه عامل با گسترش تجارت جهانی، پیدایش جنبش حصارکشی در انگلستان و تضعیف فئودالیسم، ارزش مبادلهای یافتند و برای رسیدن به یک هدف بسیج شدند. آنها باید هرچه بیشتر و بیشتر مازاد اقتصادی را در فرایند تولید استخراج میکردند. البته این کالاییشدنِ همهچیز بهزعم نویسنده، حاوی یک تناقض در درون خود است: از یک سو ادعا میشود انسان از یوغ ظلم نظامهای اقتصادی پیشین درآمده و توانسته آزادی خویش را تحقق ببخشد و از سوی دیگر، موج بیسابقۀ فقر و استثمار نیروی کار رخ میدهد.
وقتی پول از وسیله به هدف تبدیل شد، همواره نیاز به مشوقی برای فعالیت انسان حس میشد. واروفاکیس در اینجا از ابداع انگیزۀ سود سخن میگوید و بر این باور است که این در طبیعت انسان نیست. تا قبل از آن، در برخی از انسانها طمع دیده میشد که آن هم عاملی در جهت پیشبردن تاریخ نبود. فصل سوم، «وصلت بدهی و سود»، این ایده را در پرتو تاریخ دنبال میکند. پس از جنبش حصارکشی انگلستان، صاحبان کسبوکار فعالیت اقتصادی خود را در قالب خاصی انجام میدادند. آنها برای بهراهانداختن تولید وام میگرفتند و در قرارداد دریافت متعهد میشدند اصل پول را بههمراه بهره بازگردانند. پس در تولید باید آنقدر ارزش مبادلهای مازاد به دست میآوردند که هم هزینههای تولید و بازپرداخت وام را تأمین کند و هم در پایان، سودی بهعنوان سهم کارفرما باقی بماند.
اما کل اکوسیستم اقتصادی سرمایهداری باید چگونه بازتولید میشد؟ در فصل چهارم با عنوان «جادوی سیاه بانکداری»، به بانکداران و نقش آنان در بازتولید سرمایهداری و بحرانسازی پرداخته میشود. نویسنده پس از ذکر کارویژۀ بانکداری در تأمین وام موردنیاز کارفرمایان، نقش آن را حیاتی ارزیابی میکند. او بر این باور است که بانکداران بهاتکای حمایتهای دولت، در پرداخت وام افراط میکنند و با خلق غیرعادی پول مجازی، باعث تشدید نقدینگی و تورم میشوند و در اقتصاد حباب درست میکنند. این حبابهای رشد اقتصادی وقتی اقتصاد دچار رکود میشود، میترکند و اینجاست که بانکداری به ورشکستگی میافتد و دولت وارد ماجرا میشود. در اینجا دولت سعی میکند با تزریق پول مردم به بانکها، مانع از ورشکستهشدن دومینویی آنها و فروریختن اقتصاد شود. این چرخه مدام تکرار میشود و در آن بهجز بانکداران، بقیۀ بدهکاران در اقتصاد دچار فقر و محرومیت میشوند.
در فصل پنجم، «دو بازار ادیپی»، به رابطۀ میزان بهره و میزان بیکاری پرداخته میشود. واروفاکیس با طرح مثالی ساده نشان میدهد که پیشبینیهای کارگزاران دخیل در امر اقتصاد چیزی متفاوت با تلقیهای سیاستگذاران است و الزاماً کاهش بهره منجر به رونق اقتصاد و افزایش اشتغال نمیشود. راهکار، حل ریشهای مشکل در نظام اقتصادی است که در فصلهای بعد به آن پرداخته میشود.
عنوان فصل ششم «ماشینهای تسخیرشده» است. در این فصل، روند جانشینشدن رباتها بهجای انسانها در کارخانهها بررسی شده، مزایا و معایب این امر برشمرده میشود. واروفاکیس ضمن پذیرش افزایش میزان دقت و حجم کالای تولیدشده بهدست رباتها، استفاده از این امکان و مزیت را در شکل کنونیاش منادی فقر و بیکاری و محرومیت عدۀ زیادی از کارگران میداند. او بر این اعتقاد است که باید به بازتوزیع ثروتهایی دست یازیم که از ماشینها خلق کردهایم. اما در این راه با مانعی برخورد میکنیم و آن اقلیت محدود و قدرتمندی هستند که بیشترین نفع را از وضع موجود میبرند. برای مقاومت در برابر آنها باید چه کنیم؟ فصلهای هفتم و هشتم تلاشی است برای پاسخ به این پرسش.
در فصل هفتم، «فانتزی خطرناک پول غیرسیاسی»، به قدرت نیروی حیاتی اقتصاد یعنی پول پرداخته میشود. در شکل کنونی، کنترل این مقدار بهدست اندک ابرسرمایهداران متنفذ و بانکهای مرکزی دولتهاست. ظهور «بیتکوین» نیز سبب پیچیدهترشدن این امر شده است. با مکانیسم کنونی که پول بهشکل اجتنابناپذیری سیاسی شده است، عدۀ زیادی از مردم از تبعات آن همچون تورم منفی و رکود رنج میبرند. راهکار بهنظر نویسنده دموکراتکردن پول و دادن قدرت کنترل برابر آن به هر فرد است. قدم اول آن دموکراتکردن دولتهاست که این ایده در فصل بعدی بررسی میشود.
در فصل هشتم، «ویروسهای احمق؟»، دو راهکار در برابر مشکلات حاد و روزافزون بشری همچون توسعهنیافتگی و فقر و تخریب محیطزیست نمایش داده میشود. راهکار اول کالاییکردن همهچیز است که در آن، منطق نظام بازار و هزینهسود به همۀ عرصهها تسری داده میشود. نویسنده این راهکار را نقد و رد میکند. راهکار دوم دموکراتیککردن همهچیز است. در این راهکار، انحصار فرایند تصمیمسازی و بهرهبردن از مازاد اقتصادی و مالکیت، از دست عدۀ قلیلی از افراد درمیآید و بهصورت مشترک و برابر به همۀ مردم تفویض میشود. در نهایت، در بخش «پیگفتار» نویسنده به طرح دلیل اهمیت عمومیکردن مباحث اقتصاد و تصمیمگیری اقتصادی در جهان امروزین میپردازد.
درآمدی تحلیلی
سری کتابهایی که مدعی هستند قصد بیان چیزی بهزبان ساده و همهفهم را دارند، در فضای نشر جهانی سالهاست جریان مهم و تأثیرگذاری بهلحاظ کثرت آثار و جلبنظر مخاطبان ایجاد کردهاند. در ایران، ترجمۀ چنین آثاری تا حدی از اقبال خوبی برخوردار بوده است. البته تلقی مشهورِ کمابیش درستی دربارۀ قوت علمی این کتابها هست که آنها را سادهسازیهای غیرحرفهای و عامهپسندساختن مفاهیم میداند. کتاب حاضر با وجود آنکه تلاشی بوده در جهت سادهترکردن فهم فرایند شکلگیری سرمایهداری و مکانیسمهای درونی آن، بهخوبی از این آسیب به دور مانده است.
با این حال ذکر این نکته الزامی است که نباید انتظار یک کتاب قوی در حوزۀ ادبیات انتقادی را از این کتاب داشت و عمدۀ مباحث آن برای خوانندهای که کتابهای مهم جریان انتقادی را مطالعه کرده، تکراری به نظر میرسد. وجه تاریخی کتاب دربارۀ فرایند پدیدآمدن پول، بانکداری، بدهی و بهطور کلی سرمایهداری در مراحل اولیۀ این نظام اقتصادی بحث کرده است و نمیتوان از مراحل تطور سرمایهداری، بهغیر از انقلاب صنعتی و انقلاب فناوری، سراغی گرفت. از مرحلۀ مهمی مانند نئولیبرالیسم یا گسترش دخالت دولت بهشیوۀ روزولتی در کتاب نامی ذکر نشده که از ضعفهای کتاب است.
تسلط نویسنده بر ادبیات و نمایشنامههای کلاسیک یونان و اروپا و استفاده از آنها در مثالهایی که در کتاب زده است، از نکات مثبت است که کتاب را از یکنواختی درآورده است. تحلیل نویسنده دربارۀ راهکارهای گذار از مشکلاتی که سرمایهداری به وجود آورده است، دچار سطحیسازی نابجاست. نویسنده بدیلهای پیشنهادی را به دو حوزۀ کلی کالاییسازی بیشتر و دموکراتیکسازی بیشتر تقلیل داده و این در وضعیتی است که جنبش ضدسرمایهداری از تنوع جریانهای گوناگون بهره میبرد و حتی بهگفتۀ کالینیکوس در مانیفست ضدسرمایهداری، حداقل از شش جریان میتوان سخن گفت.
پرداختن به دموکراسی فصل مشترک اکثر نویسندگان جریان انتقادی بوده و هست. واروفاکیس بررسی خوبی از این مفهوم به دست نمیدهد و با استفاده از واژگان خاصی چون «مالکیت برای همه»، حتی به نوعی کمونیسم میرسد! با این حال، اگر بخواهیم بهطور کلی کتاب حاضر را ارزیابی کنیم، باید بگوییم کتابی خوب برای شروع و یافتن درکی کلی از مکانیسمهای سرمایهداری است.